فاطمه و مجتبی

 

سلام

این وبلاگ برای آدمایی ساخته شده که عاشق هستند و به عشقشون وفادار هستند.

من و مجتبی دو سال پیش در سال 4 تیر 86 تو یه دفتر خدماتی آشنا شدیم که بعد سه ماه من بالاخره قبول کردم که مجتبی یه آس که واسه من آفریده شدهو قبولش کردم. اما حالا از اون روز درست 2 سال و 2 ماه و 10 روز که از روزی مه من قبول کردم کنار هم بمونیم می گذره، اما خانواده من با ازدواجمون موافق نیستن چون من دختر کوچیکه هستم اما نمی دونن که ما دو تا تو این دو سال چی کشیدیم و می کشیم.

چی می شد عشق و باور می کردن و بهش بها می دادند.

حالام من واسه عاشقا عکس و شعر میذارم اگه خواستید نظر بدید و ما رو هم تو مشکلمون راهنمایی کنید.

ممنون

 

گزارش تخلف
بعدی